شعری در مورد زلزله

خانه امشب خانه نیست،ویرانه است هر کسی دنبال یک جانانه است

هر مکان فریاد وشیون ها به پاست هر دلی غمگین برای خانه است

دیگر آن گل های ما پژمرده شد ای خدا این نو گلم دردانه است

چشم من دیگر ندارد تاب سوز آخر او هم در پی پروانه است

دیگر آن همسایه ها رفتند وحیف این زمین محبوسشان کرده است وحیف

دیگر آن کاشانه ها کاشانه نیست زنده گان در داغ می سوزند وحیف

من چه گویم بر تو ای خاک حریص طفل من امشب چرا خاموش وحیف

گر چه از خاکیم وخاک همراز ماست اینچنین در خاک خفتن وای وحیف

سراینده : حسن جوانشیری